سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ پژوه

ابولؤلؤ (644م) با اسم اصلی ایرانی فیروز ( پیروز نهاوندی )، کُشنده عمر خلیفه دوم است (دایرةالمعارف بزرگ تشیع، ج‏1، ص 436؛ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج‏6، ص 198 - 199). او از مردم شهر نهاوند بود که در جنگ مسلمانان اسیر شد و به غلامی مغیرة بن شعبه فرمانروای کوفه درآمد(دایرةالمعارف تشیع، ج‏1، ص 436؛ دایرةالمعارف فارسی، ج‏1، ص 34؛ لغت نامه دهخدا، ج‏1، ص 682(.

دین ابولولو:

زرتشتی: وی همچنان زردشتی(که دین غالب ایرانیان آن روز بود) مانده بود.( طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 3، ص 190، دایرةالمعارف تشیع، ج‏1، ص 436.)

مسیحی: از آن جا که وی قبل از اسارت به دست مسلمانان مدتی در اسارت رومیان به سر برده برخی نوشته اند که وی در همان جا آیین ترسایی (مسیحی) اختیار کرده بوده است(دایرةالمعارف تشیع، ج‏1، ص 436. (

اسلام: برخی نیز وی را شیعه و از طرفداران علی بن ابی طالب (ع) دانسته اند و ادله متعددی بر ایمان ابولولو ارائه کرده اند که در اینجا توجه شما را به برخی از آن ها جلب می نمایم:

روایات نقل شده از امیرالمومنین علیه السلام مبنی بر استحقاق وی برای بهشت به عنوان نمونه : روایتی که حسین بن حمدان خصیبی (متوفای ???ه) درکتاب هدایة الکبری از پدرش احمد بن خصیب از ابومطلب جعفر بن محمد بن مفصل از محمدبن سنان ز اهری از عبدالله بن عبدالرحمن اصم از مدیح بن هارون بن سعد روایت میکند که گفت: شنیدم از امیرالمومنین علیه السلام که خطاب به عمر می فرمود: تو را می بینم که به خاطر ظلم هایی که به بدترین وجه به عترت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله روا داشتی در این دنیا بواسطه ضربتی که از سوی یکی از بندگانی که تو با ظلم و جور با او حکم می رانی کشته خواهی شد و به خدا قسم که او با توفیقی که نصیبش می گردد بر خلاف میل باطنی تو وارد بهشت می گردد.

وعمر در پاسخ گفت: آیا از کهانت و پیشگوئی ابائی نداری؟ امیرالمومنین علیه السلام پاسخ دادند: هر آنچه گفتم بر اساس دانسته ها و معلوماتم بود و نه چیز دیگر(خصیبی, الهدایة الکبری ص???)

روایت فوق از حیث سند روایت - محمد بن سنان را دارد که وی از ثقات بوده است و علماء جلیل القدر به روایات و کتابهای او اعتماد می نموده اند . ازحیث دلالت نیز روایتی صریح بر ایمان ابولولو است.

حضور ابولولو در نماز جماعت مسجد مدینه.

از جمله دلائل و شواهد بر اسلام و ایمان ابولولواینکه مسلمانان در آن زمان به کفار حتی اجازه ورود به مساجد را نیز نمی دادند. حال اگر ابولولو در نزد مسلمانان آن زمان کافر محسوب می گردید چگونه او را به مسجد مدینه راه داده اند. با توجه به تعصب مسلمانان نسبت به این مسئله باید گفت در صورت کفر, ابولولو هرگز به خود چنین جرا?تی نمیتوانست بدهد که به مسجدی که در نزد مسلمانان آن زمان دارای اهمیت ویژه بوده است نزدیک و یاداخل گردد.

علی رغم تمام مسانل فوق ما می بینیم که در صحاح سته و کتب تاریخی دیگر اهل سنت این مطلب ذکر شده است که: ابولولو وارد مسجد شد و در صف اول نماز جماعت و آن هم پشت سر عمر بن خطاب قرار گرفت(مسند ابی یعلی ج?ص???. صحیح بن حبان ج??ص???- تاریخ دمشق ج??ص??? - اسدالغابة ج?ص?? - موارد الظمان ص???)

بلکه در بعضی از روایات آنان آمده است که: ابولولو و عمر در مسجد چند جمله ای با یکدیگر نجوی نمودند(طبقات الکبری ج?ص??? -تاریخ المدینه ج?ص??? و ??? - نیل الاوطار ج?ص???)

وعثمان نیز همواره خطاب به عبیدالله بن عمر (که دختر و هرمزان دوست ابولولو را به بهانه قصاص پدرش کشته بود) می گفت: خداوند تو را بکشد که کسی را کشتی که نماز می خواند و نیز دختر بچه ای را کشتی. (قاتلک الله. قتلت رجلا یصلی و صبیة)( الطبقات الکبری ج?ص?? - تاریخ دمشق ج??ص?? - الغدیر ج?ص???) این سخن نشان دهنده مسلمان بودن آنان می باشد.

ظاهرا از مطالب فوق ایمان ابولولو به دست خواهد آمد. هر چند برخی مورخان اهل سنت سعی در مجوسی( تاریخ الطبرى، ج 3، ص 190(یا مسیحی نشان دادن وی داشته اند.

مدت اسارت ابولولو:

مدت اسارت ابولولو دقیقا مشخص نیست زیرا وی ابتدا در جنگ میان ایران و روم به اسارت رومیان در آمده بوده است و سپس در جنگ مسلمانان با رومیان این بار اسیر مسلمانان می شود. اما با توجه به نام دختر وی که لولو می باشد و در زمان کشته شدنش توسط عبیدالله بن عمر به سن تکلیف نرسیده بوده , می توان حدس زد که وی بیشتر از چهار سال در اسارت مسلمانان بوده است.

آرامگاه ابولولو:

در مورد آرامگاه وی اختلاف نظر بسیاری وجود دارد:

1- کاشان: برخی می گویند ابولولو پس از کشتن عمر به کوفه فرار کرد و از آن جا راهی ایران شده و در کاشان درگذشت) غیاث الدین بن همام الدین حسینی معروف به «خواند میر»، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد البشر، ج‏1، ص 167؛ به نقل از لغت نامه دهخدا، واژه ابولؤلؤ) و در مقبره ای که هم اکنون نیز به نام وی منتسب است دفن شد . اما بر اساس تحقیقات مقبره مذکور ، متعلق به یکی از دراویش بوده و نه پیروز نهاوندی.

2- اما برخی می گویند ابولولو موفق به فرار نشد. او بعد از سوءقصد فرار کرد. مردی از قبیله بنی تمیم او را گرفت و کشت و در همان مدینه نیز دفن شد(محمد ابن سعد، طبقات الکبری، ج‏3، ص 345؛ ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ج‏3، ص 896 - 899؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک ،ج 4، ص 190 191)

برخی نوشته‏اند: او بعد از سوء قصد فرار کرد. مردی از بنی تمیم او را گرفت و کشت و کارد او را آورد و به پسر عمر (عبیدالله) داد. عبیدالله با همان کارد هرمزان را کشت، بدین خیال که او نقشه قتل پدرش را کشیده بود(لغت نامه دهخدا؛ محمد ابن سعد، طبقات الکبری، ج‏3، ص 345؛ ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ج‏3، ص 896 - 899؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک ،ج 4، ص 190 - 191؛ به نقل از دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 6، ص 199).

انگیزه قتل عمر:

ابولولو (پیروز نهاوندی) در سحرگاه یکی از روزهای (بیست و سوم یا بیست چهارم) ماه ذی حجه عمر را در حالی که به سمت مسجدی در شهر مدینه در حال حرکت بود (یا بنا بر قول دیگری درون مسجد) با ضربات چاقو مضروب کرد و سرانجام وی در تاریخ بیست و ششم یا بیست و هفتم ماه ذى حجه سال بیست و سوم هجرت بر اثر همان ضربات از دنیا رفت) المعارف، ابن قتیبه، ص 183، و براى اقوال دیگر نک: معرفة الصحابه، ج 1، ص 194 به بعد)

مورخان درخصوص انگیزه قتل عمر توسط وی اختلاف دارند. بنابر کهن‏ترین منابع و روایات مغیرة بن شعبه از کوفه نامه‏ای به عمر در مدینه نوشت و از او خواست اجازه دهد غلامش ابولؤلؤ به مدینه بیاید و مردم از فنون او مانند نقاشی، آهنگری و درودگری بهره‏مند شوند. عمر با آن که ورود غیر عرب را به مدینه ممنوع کرده بود، موافقت کرد. پس از چندی، ابولؤلؤ نزد عمر از مولای خود شکایت کرد که خراجی سنگین بر او بسته، ولی خلیفه شکایت او را روا ندانست. ابولؤلؤ که از بی اعتنایی خلیفه در خشم شده بود، کلمات تهدیدآمیزی بر زبان راند. چندی پس از آن گفتگو، ابولؤلؤ در مسجد کمین کرد و هنگام نماز صبح، عمر را از پای درآورد.(دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج‏6، ص198)

برخی از مورخان دیگر عقیده دارند که سیاست عمر در برابر ایرانیان - به ویژه خشونت او نسبت به اسیران و کودکان ایرانی- در قتل عمر بوسیله او نقش اصلی را داشته است(دایرةالمعارف تشیع، ج‏1، ص 436)

از دیگر نظراتی که درباره انگیزه قتل عمر گفته شده، این است که برخی از بزرگان صحابه که از سختگیریها عمر ناراضی بودند، نقشه قتل خلیفه را کشیدند و ابولؤلؤ وسیله اجرا بوده است(دایرةالمعارف اسلامی، ج‏6، ص198-199) بر این اساس وی قاتل عمر بوده و شهرت او نیز به دلیل قتل عمر است(دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ،ج‏6، ص 198)

ارتباط او با امیرالمومنین علی علیه السلام

درباره ارتباط او با علی علیه السلام یا احتمال تشیع وی مطالبی گفته شده(ر.ک: ارشاد القلوب دیلمی ج2 ص285، مشارق الانوار ص79، مدینه المعاجز بحرانی چ2 ص44، کامل شیخ بهائی ج2 ص105 و 111) اما به نظر صحیح نمی آید.

این مطلب هم که آن حضرت در کنار خانه نشسته بود و ابولؤلؤ را دید و او را با اسب و دلدل فراری داد و با طی الارض به کاشان فرستاد ساخته قرن هفتم به بعد است چون در متون اولیه از آن خبری نیست.

به طور کلی می توان گفت: کشته شدن عمرتوسط ابولولو تسویه حساب شخصی بوده است.

روز قتل عمر چه روزی است؟

روز نهم ربیع الاول مصادف است با «اولین روز ولایت و امامت حجه بن الحسن العسکری امام زمان (عج)، منتقم خون صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) » ، لذا شیعیان این روز را به عنوان یکی از اعیاد مهم خود و به نام «عیدالزهرا (س)» برمی‌شمارند ولی هیچ ارتباطی با قتل عمر ندارد.

به تصریح اکثریت مورخان تاریخ مرگ خلیفه دوم روز بیست ششم یا بیست هفتم ماه ذی‌حجه سال بیست سوم هجری گزارش شده است. (ابن قتیبه،‌ المعارف، تحقیق: ثروه عکاشه، مصر، دار المعارف، و افست شده در : قم، شریف رضی، 1415ق ،ص183؛ و برای دیدن سایر اقوال ر.ک: ابونعیم اصفهانی، معرفه الصحابه، تحقیق: محمد راضی بن حاج عثمان، مدینه، مکتبه الدار، 1408ق، ج1، ص194 به بعد) بنابر این روز نهم نمی‌تواند تاریخ مرگ خلیفه دوم باشد و راز شادی شیعیان همان مسئله اشاره شده فوق می‌باشد.

برای توضیح بیشتر عرض می کنیم که: سید ابن طاوس در کتاب «زوائد الفوائد» مى‏گوید: محمد بن ابى العلاء همدانى واسطى و یحیى بن محمد بن حویج بغدادى گفتند: ما با هم به نزد احمد بن اسحاق قمى در قم رفتیم (احمد بن اسحاق از یاران امام حسن عسکرى(ع) بوده است) در زدیم، دختر بچه‏ى عراقى بیرون آمد، از احمد بن اسحاق پرسیدیم، آن دختر بچه گفت: امروز روز عید است و او به عید خود مشغول است. نزد خودم گفتم: سبحان الله، اعیاد شیعه چهار عید بیشتر نیست: عید فطر، عید قربان، عید غدیر و جمعه. آن دختر بچه گفت: احمد بن اسحاق از سَرْوَرِ خود امام حسن عسکرى(ع) روایت مى‏کند که این روز، روز عید است و نزد اهلبیت و پیروان آنان، از همه‏ى عیدها افضل است. گفتیم: براى ما از آقا اجازه بگیر و ما را به او معرفى کن. آن دختر بچه بر احمد بن اسحاق وارد شد و ما را معرفى کرد. احمد بن اسحاق از خانه بیرون آمد در حالى که تازه غسل کرده بود و هنوز بدنش خشک نشده بود. ما گفتیم: آقا چنین بیرون آمدن خوب نیست. گفت: شما مقصّر نیستید، من براى امروز که روز عید است غسل کرده‏ام. گفتیم: مگر امروز روز عید است؟! گفت: بله روز عید است. آن روز، روز نهم ربیع الاول بود. احمد بن اسحاق ما را به داخل خانه برد و نشستیم. احمد بن اسحاق گفت: روزى من به قصد مولایم امام حسن عسکرى به سُرَّ مَنْ رأى (سامرا) رفتم همانطورى که شما به قصد من آمده‏اید، اجازه خواستم، اجازه داد. در مثل امروز که نهم ربیع الاول است بر آن حضرت وارد شدم، دیدم امام حسن عسکرى(ع) براى همه خادمها مقرّر فرموده که لباس تازه بپوشند و خودش هم عُود روشن کرده است. گفتم: پدران و مادرانمان به فداى تو باشند آیا براى اهلبیت عیدى روى داده است؟ آن حضرت گفت: چه روزى از امروز که نهم ربیع الاول است، گرامى‏تر و محترمتر؟!

علامه مجلسى پس از نقل حدیث، چنین آورده است: وفات امام حسن عسکرى(ع) در هشتم ربیع الاول واقع شده است. بنابراین آغاز امامت حضرت ولى عصر(عج) روز نهم ربیع‏الاول است. شاید تعظیم و بزرگداشت روز نهم ربیع اول، از این جهت باشد.

درباره‏ى روز نهم ربیع الاول، در بحار الانوار، ج 31، ص 118 به بعد نیز مطالبى را آورده است. در سفینة البحار، جلد اول، در ضمن ماده‏ى تسع به فضیلت روز نهم ربیع الاول، اشاره کرده و برخى از روایات بحارالانوار را آورده است. در سفینة البحار در ماده «عود» نیز اشاره به فضیلت عید ربیع الاول که روز نهم آن است، کرده است. در کتاب «الانوار النعمانیّة» جلد اول، چاپ تبریز، ص 108 تحت عنوان «نورٌ سماوىٌ» درباره‏ى روز نهم ربیع الاول، بحث و بررسى به عمل آورده است.

یادآورى: امیرمومنان على(ع) و خاندان ایشان در جامعه اسلامى آن روز داراى دشمنان فراوانى بودند. این دشمنان سعى در نابودى آنها مى‏کردند. براى همین خاندان امیرمومنان على(ع) اسرارى داشتند که جز خواصّ کسى از آن اسرار خبر نداشت. یکى از آن اسرار همین روز نهم ربیع الاول است و جز خواص کسى از آن آگاه نمى‏شود. شیعیان روز نهم ربیع الاول را گرامى مى‏دارند و یکى از عوامل تعظیم این روز به امامت رسیدن حضرت بقیة‏الله الاعظم است. گرامى داشتن این روز، اسرار دیگرى هم دارد. براى اطلاع بیشتر به تفسیر صافى، ج دوم، ص 311، س 8، چاپ سنگى دو مجلّدى، مراجعه کنید.

اشاره به یک حکم شرعی: روز نهم ربیع به عنوان رمز شادی به مناسبت شادی اهل بیت قرار داده شده است. ولی باید از انجام هر گونه کار حرام و یا گفتن سخن دروغ و باطل و مانند آن اجتناب شود و جایز نیست.

 






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88 اسفند 26 توسط حسین ظفری نژاد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin